جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ هشتم: هدف از خلقت انسان(2)
  • پیام به هجدهمین دورۀ همایش «حکمت مطهّر»
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»

  • -->

    اخلاق / اخلاق در اداره / اهميت دادن به شخصيت انسانها در برخورد
    شخصيت انسان از ديدگاه اسلام


    اميرالمومنين(ع) پيرامون شخصيت انسان مي‏فرمايد:

    المومن اعظم حرمه من الكعبه؛[1]

    شرافت و احترام مومن از احترام كعبه،بيشتر است.

    باز در جاي ديگر مي‏فرمايد:

    ان المومن اعظم حرمه عند الله و اكرم علواً من ملك مقرب؛[2]

    مومن از جهت شخصيت و احترام نزد خداوند از ملك مقرب،مقرب‏تر است.

    راز اين برتري آن است كه اگر انسان حركت كند و سير تكاملي بپيمايد، به جايي مي‏رسد كه حتي ملك مقرب الهي نيز نمي‏تواند به آن جا برسد، قضيه معراج پيامبر(ص) خود گواه بر اين مطلب است كه انسان به مقامي دست مي‏يابد كه ملك مقرب الهي به آن راه نمي‏يابد و پايش لنگ است.

    در قضيه معارج، پيامبر به جبرئيل فرمود: همراه من بيا،جبرئيل گفت:«لو دنوت انمله لاحترقت»اگر ذره‏اي بيايم مي‏سوزم، و بيش از اين قدرت آمدن ندارم.

    مولوي اين روايت را انصافاً خوب به شعر درآورده است:

    گفت: جبريلا بيا اندر پيم                               گفت رو، رو من حريف تو نيم

    قرآن در سوره بقره اولين درجه‏اي را كه به انسان مي‏دهد درجه «خليفه اللهي»است. به ملائكه خطاب شد:

    «اني جاعل في الارض خليفه»؛[3]

    من در زمين خليفه‏اي خواهم گماشت.

    اگر نبود براي انسان جز اين درجه و امتياز، برايش كافي بود.

    بالاتر از اين، آن كه در همين سوره چند آيه بعد مي‏فرمايد:

    «وعلم آدم الاشماء كلها»؛[4]

    و خداوند، تمامي اسما را به آدم آموخت.

    يعني، انسان مظهر اسما و صفات حق شد و همه آن‏ها در آدم جلوه كر. آنجا كه ملائكه درباره خلقت انسان اعتراض داشتند و اظهار مي‏كردند اين موجود خون‏ريز است و مفسده به پا مي‏كند و ... كه گويا فرشتگان موضوع خونريز بودن انسان را فهميده بودند و درك كرده بودند كه انسان مركب از روح و جسم است و تمايلات و غرائزش مفسده انگيز است لذا گفتند خداوندا! اين موجود مفسد و خون‏ريز را براي چه خلق مي‏كني اگر براي عبادت كردن است، ما را تو عبادت مي‏كنيم و .. براي فهماندن وجواب‏گويي به فرشتگان، وقتي كه اسما و صفات حق براي آدم تجلي كرد، به ملائكه و فرشتگان عرضه نمودو فرشتگاه آن را تجلي ديدند و به اشتباه خود پي بردند از خداوند عذر خواهي نمودند و گفتند:«خدايا! ما نمي‏دانستيم، علم ما محدود بود و تو مي‏داني چيزهايي را كه ما نمي‏دانيم».

    اين امتيازهاي كه براي انسان شمرديم اختصاص به پيامبران ندارد بلكه براي انسان نيز هست، مقام انبياء و اوليا مقام ديگري است بالاتر از اين.

    امتياز و درجه ديگري كه قرآن براي انسان بيان مي‏فرمايد اين كه:

    «ونفخت فيه من روحي فقعوا له ساجدين»؛[5]

    يعني وقتي از روح خود در انسان دميدم وانسان كامل شد به فرشتگان امر نمودم كه به آدم سجده كنيد همگي سجده كردند مگر ابليس كه به خاطر تكبرش سجده نكرد و به خاطر اينكه ملك نبود و از جنيان بود«كان من الجن» بي‏ادبي كرد، اگر ملك بود،اين گونه بي‏ادب نبود. اين مطالب مي‏رساند كه خداوند به انسان مي‏فرمايد: اي انسان! هر كس با تو مبارزه كند رانده در گاه من است و از ديده من او مستكبر است، آن كس كه به تو سجده نكند و در مقابلت متواضع نشود،كافر است.

    امتياز ديگر انسان، اين كه خداوند در آيه‏اي مي‏فرمايد:

    «و سخر لكم ما في‏السموات و ما في‏الارض جميعاً»؛[6]

    ]اي انسان‏ها[ هرآنچه در آسمان و زمين است براي شما آفريدم.

    پس آگاه باشد كه عالم هستي براي تو به خاطر تو آفريده شده است، و قدر و منزلت خود را بدان. خداوند مي‏فرمايد:

    «يا ايها الانسان انك كادح الي ربك كدحا فملاقيه»؛[7]

    اي انسان،حقا كه تو به سوي پروردگار خود به سختي در تلاشي و او را ملاقات خواهي كرد.

    در آيه‏هاي ديگرمي‏فرمايد:«ان الي ربك الرجعي»[8] «ان الي ربك المنتهي»[9]

    اگر چه حركت در اين مسير دشوار و پر مشقت است اما نتيجه‏اش لذت بخش و شيرين است به حدي كه كسي- حتي ملائكه مقرب خدا- نمي‏تواند آن را درك كند.

    كرامت انساني وبرتري آن بر موجودات ديگر امتياز ديگري است كه خداوند به انسان داده است:

    «و لقد كرمنا بني آدم وحملناهم في البر و البحر و رزقناهم من الطيبات و فضلناهم علي كثير ممن خلقنا تفضيلاَ»؛[10]

    و به راستي ما فرزندان آدم را گرامي داشتيم و آنان رادر خشكي و دريا ]بر مركب‏ها[نشانديم واز چيزهاي پاكيزه به ايشان روزي داديم و آن‏ها را بر بسياري از آفريده‏هاي خود برتري داديم.

    اين آيه، تشبيه معقول به محسوس است، بدين صورت كه اگر شما كسي را دوست داشته باشيد و بخواهيد ارادت و لطف خود را به او نشان دهيد،او را مهمان مي‏كنيد، واگر بخواهيد ارادت خود ر ابيش از آن نشان دهيد خودت يا فرزندت هنگام آمدن با او همراهي مي‏كنيد و اگر بيشتر از اين بخواهيد اظهار محبت كنيد وسيله نقليه مي‏بريد واو را مي‏آوريد و سپس بهترين غذا را برايش تهيه مي‏كنيد و سرانجام مي‏كوشيد بهترين و بالاترين نوع احترام را به او بگذاريد. خداوند مي‏فرمايد ما نيز به انسان چنين كرديم؛ يعني بهترين غذا، مركب و .. را در اختيار او گذاشتيم.

    واگذاري امانت الهي به انسان، امتياز ديگري است كه خداوند عطا فرموده است. شايد بتوان گفت كه اين موهبت، بالاترين امتياز و درجه‏اي است كه پروردگار عالم به انسان داده است:

    «انا عرصنا الامانه علي السموات و الارض و الجبال قابين ان يحملنها واشفقن منها وحملها الانسان، انه كان ظلوماً جهولا»؛[11]

    ما امانت]الهي و بار تكليف[ را بر آسمان‏ها و زمين و كوه‏ها عرضه ركديم، پس، از برداشتن آن سرباز زدند و از آن هراسناك شدند، ولي انسان آن را برداشت؛ راستي او ستمگري نادان بود.

    به نظر بنده، شايد اين امانت، قلب انسان باشد، زيرا ما از روايات مي‏فهميم كه دل انسان عرض خدا است:«قلب المومن عرض الرحمان»[12] و يا:

    لا يسعني ارضي و لا سمائي، و لكن يسعني قلب عبدي المومن؛([13]

    عالم هستي نمي‏گنجد كه من در آن باشم، اگر مي‏خواهي مرا بيابي جايگاهم دل و قلب مومن است.

    اما چيزي كه تاسف آور است مطلب ذيل آيه است كه مي‏فرمايد:

    «ان كان ظلوماً جهولاً»؛ به راستي او ستمگري نادان بود.

    آري، انسان با آن همه امتياز و درجه، بسيار جاهل نيز هست، انسان خودش را نشناخته است و نمي‏داند كه اين همه مقام دارد، چون مقام و منزلت خود را درك نمي‏كنددر منجلاب شهوت غوطه‏ور است،عمر ارزشند خود را تنها در جمع‏آوري ماديات صرف مي‏كند و ... انسان همانند آن بچه خردسالي است كه وقتي در گرانبهايي را به دستش دهند مدتي با آن بازي مي‏كند، بعد هم كه خسته شد با سنگي يا با جسم سخت ديگري آن را مي‏شكند، خداوند مي‏فرمايد انسان خود را نمي‏شناسد  خيلي جاهل است و به خود ستم مي‏كند، انساني كه بايد از نعمت توبه استفاده كند و به مقام تخليه و سپس به مقام تحليه و سرانجام به مقام تزكيه و ... برسد، مثل كرم ابريشم دور خود را مي‏تند و در آخر خفه مي‏شود ويا به قول اميرالمومنين(ع) مثل كرم مستراح است كه در عذره مي‏لولد تا خفه شود.

    اولياي خدا دنيا را شناخته‏اند، اگر كسي نزد ابن سيرين(كه تعبير خواب مي‏داند) برودو بگويد من خواب ديده‏ام كه به مستراح افتادم و لباس و بدنم متنجس شده است، او چنين تعبير مي‏كند كه : پول زيادي به تو مي‏رسد دنيا به تو روي مي‏آورد و ..!او مي‏خواهد بگويد كه مال حرام به اندازه‏اي پست و ي‏ارزش است كه در عالم معنا عذره‏اي بيش نيست.

    انسان از طرفي اگر بخواهد سير صعودي كند به جايي مي‏رسد كه جز خدا نبيند و اگر بخواهد سير نزولي كند به حدي سقوط ميفكند كه از ميكروب سرطان مضرتر و از سگ درنده پست‏تر و ... مي‏گردد.

    «ان شرب الدواب عندالله الصم البكم الذين لا يعقلون»؛[14]

    قطعاً بدترين جنبندگان نزد خدا كران و لالاني هستند كه نمي‏انديشند.

    آري، مديران و كاركنان اداره‏ها و سازمان‏ها بدانند كه با چنين انسان و شخصيتي رو به رو هستند؛ انساني كه خداوند متعال بر روي او، بسيار سرمايه‏گذاري كرده است وهمه هستي را آفريده تا او به تكامل برسد. در واقع هر كس در مواجهه با هر انساني بايد بداند كه با عصاره همه هستي، رو به روست و وظيفه دارد تا به خدمت گزاري به او، زمينه تكاملش را فراهم سازد. اين همه تاكيدي كه اسلام درخصوص شخصيت انسان كرده از آن روست كه اين موجود، گل سرسبد هستي است ونبايد با رفتارهاي نسنجيده آن را رو به افسردگي بردوخشكاند. خدمت به چنين آفريده‏اي، خدمت به خدا و احترام به خلقت اوست. خوشا به حال كساني كه هر روز با چنين فهم ودركي بر سر كار خود حاضر مي‏شوند و از اين كشتزار ناپيدا كرانه،خرمن خرمن محصول مي‏چينندو براي سراي آخرت خود، ذخيره مي‏كنند.

    و بدا به حال افرادي كه با دست خود، وجودشان را در كمند شيطان اسير كرده و جاهلانه اين كشتزار را به آتش مي‏كشند و استعدادهاي وجودي خود و ديگران را از بين مي‏برند.

     

    پي نوشت ها:

     

    [1]. بحارالانوار، ج67،ص71،ح35.

    [2]. همان،ص72،ح41.

    [3]. بقره(2) آيه30.

    [4]. همان، آيه31.

    [5]. حجر(15)آيه29.

    [6].جائيه(45) آيه13.

    [7]. انشقاق(84)آيه6.

    [8]. علق(96)آيه8.

    [9]. نجم(53)آيه42.

    [10]. اسراء(17) آيه70.

    [11]. احزاب(33)آيه72.

    [12]. شرح اسماء الحسني،ص287؛ مفاتيح الجنان،ص67 و 191.

    [13]. عوالي اللئالي،ج4،ص7.

    [14]. انفال(8) آيه22.

    چاپ
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365